کانون غدیر

مطالب درمورد ائمه معصومین صلوات علیهم اج

کانون غدیر

مطالب درمورد ائمه معصومین صلوات علیهم اج

زندگی نامه پیامبر ااکرم (ص)

نام: محمد بن عبد الله

در تورات و برخى کتب آسمانى «احمد» نامیده شده است. آمنه، دختر وهب، مادر حضرت محمد (ص) پیش از نامگذارىِ فرزندش توسط عبدالمطلب به محمّد، وى را «احمد» نامیده بود.

کنیه: ابوالقاسم و ابوابراهیم.

القاب: رسول اللّه، نبى اللّه، مصطفى، محمود، امین، امّى، خاتم، مزّمل، مدّثر، نذیر، بشیر، مبین، کریم، نور، رحمت، نعمت، شاهد، مبشّر، منذر، مذکّر، یس، طه‏ و... .

منصب: آخرین پیامبر الهى، بنیان‏گذار حکومت اسلامى و نخستین معصوم در دین مبین اسلام.

تاریخ ولادت: روز جمعه، هفدهم ربیع الاول عام الفیل برابر با سال  570  میلادى (به روایت شیعه). بیشتر علماى اهل سنّت تولد آن حضرت را روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول آن سال دانسته‏اند.

نام: محمد بن عبد الله

در تورات و برخى کتب آسمانى «احمد» نامیده شده است. آمنه، دختر وهب، مادر حضرت محمد (ص) پیش از نامگذارىِ فرزندش توسط عبدالمطلب به محمّد، وى را «احمد» نامیده بود.

کنیه: ابوالقاسم و ابوابراهیم.

القاب: رسول اللّه، نبى اللّه، مصطفى، محمود، امین، امّى، خاتم، مزّمل، مدّثر، نذیر، بشیر، مبین، کریم، نور، رحمت، نعمت، شاهد، مبشّر، منذر، مذکّر، یس، طه‏ و... .

منصب: آخرین پیامبر الهى، بنیان‏گذار حکومت اسلامى و نخستین معصوم در دین مبین اسلام.

تاریخ ولادت: روز جمعه، هفدهم ربیع الاول عام الفیل برابر با سال  570  میلادى (به روایت شیعه). بیشتر علماى اهل سنّت تولد آن حضرت را روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول آن سال دانسته‏اند.

عام الفیل، همان سالى است که ابرهه، با چندین هزار مرد جنگى از یمن به مکه یورش آورد تا خانه خدا (کعبه) را ویران سازد و همگان را به مذهب مسیحیت وادار سازد؛ اما او و سپاهیانش در مکه با تهاجم پرندگانى به نام ابابیل مواجه شده، به هلاکت رسیدند و به اهداف شوم خویش نایل نیامدند. آنان چون سوار بر فیل بودند، آن سال به سال فیل (عام الفیل) معروف گشت.

محل تولد: مکه معظمه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى).

نسب پدرى: عبدالله بن عبدالمطلب (شیبة الحمد) بن هاشم (عمرو) بن عبدمناف بن قصّى بن کلاب بن مرّة بن کعب بن لوىّ بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر (قریش) بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان.

از پیامبر اسلام(ص) روایت شده است که هرگاه نسب من به عدنان رسید، همان جا نگاه دارید و از آن بالاتر نروید. اما در کتاب‏هاى تاریخى، نسب آن حضرت تا حضرت آدم(ع) ثبت و ضبط شده است که فاصله بین عدنان تا حضرت اسماعیل، فرزند ابراهیم خلیل الرحمن(ع) به هفت پشت مى‏رسد.

مادر: آمنه، دختر وهب بن عبد مناف.

این بانوى جلیل القدر، در طهارت و تقوا در میان بانوان قریشى، کم‏نظیر و سرآمد همگان بود. وى پس از تولد حضرت محمّد(ص) دو سال و چهارماه و به روایتى شش سال زندگى کرد و سرانجام، در راه بازگشت از سفرى که به همراه تنها فرزندش، حضرت محمّد(ص) و خادمه‏اش، ام ایمن جهت دیدار با اقوام خویش عازم یثرب (مدینه) شده بود، در مکانى به نام «ابواء» بدرود حیات گفت و در همان جا مدفون گشت.

و چون عبدالله، پدر حضرت محمد(ص) دو ماه (و به روایتى هفت ماه) پیش از ولادت فرزندش از دنیا رفته بود، کفالت آن حضرت را جدش، عبدالمطلب به عهده گرفت. نخست وى را به ثویبه (آزاد شده ابولهب) سپرد تا وى را شیر دهد و از او نگه‏دارى کند؛ اما پس از مدتى وى را به حلیمه، دختر عبدالله بن حارث سعدیه واگذار کرد. حلیمه گرچه دایه آن حضرت بود، اما به مدت پنج سال براى وى مادرى کرد.

تو  لد و کودکی

رابر 25آوریل 570 میلادی ) کودکی در شهر مکه چشم به جهان گشود. پدرش عبد الله در بازگشت از شام در شهر یثرب (بیش از هزار و چهار صد سال پیش در روز 17 ربیع الاول ( مدینه ) چشم از جهان فروبست و به دیدار کودکش ( محمد ) نایل نشد. زن عبد الله ، مادر " محمد " آمنه دختر وهب بن عبد مناف بود. برابر رسم خانواده های بزرگ مکه " آمنه " پسر عزیزش ، محمد را به دایه ای به نام حلیمه سپرد تا در بیابان گسترده و پاک و دور از آلودگیهای شهر پرورش یابد . " حلیمه " زن پاک سرشت مهربان به این کودک نازنین که قدمش در آن قبیله مایه خیر و برکت و افزونی شده بود ، دلبستگی زیادی پیدا کرده بود و لحظه ای از پرستاری او غفلت نمی کرد. کسی نمی دانست این کودک یتیم که دایه های دیگر از گرفتنش پرهیز داشتند ، روزی و روزگاری پیامبر رحمت خواهد شد و نام بلندش تا پایان روزگار با عظمت و بزرگی بر زبان میلیونها نفر مسلمان جهان و بر مأذنه ها با صدای بلند برده خواهد شد ، و مایه افتخار جهان و جهانیان خواهد بود . " حلیمه " بر اثر علاقه و اصرار مادرش ، آمنه ، محمد را که به سن پنج سالگی رسیده بود به مکه باز گردانید . دو سال بعد که " آمنه " برای دیدار پدر و مادر و آرامگاه شوهرش عبد الله به مدینه رفت ، فرزند دلبندش را نیز همراه برد . پس از یک ماه ، آمنه با کودکش به مکه برگشت ، اما دربین راه ، در محلی بنام " ابواء " جان به جان آفرین تسلیم کرد ، و محمد در سن شش سالگی از پدر و مادر هر دو یتیم شد و رنج یتیمی در روح و جان لطیفش دو چندان اثر کرد . سپس زنی به نام ام ایمن این کودک یتیم ، این نوگل پژمرده باغ زندگی را همراه خود به مکه برد . این خواست خدا بود که این کودک در آغاز زندگی از پدر و مادر جدا شود ، تا رنجهای تلخ و جانکاه زندگی را در سرآغاز زندگانی بچشد و در بوته آزمایش قرار گیرد ، تا در آینده ، رنجهای انسانیت را به واقع لمس کند و حال محرومان را نیک دریابد . از آن زمان در دامان پدر بزرگش " عبد المطلب " پرورش یافت . " عبد المطلب " نسبت به نوه والاتبار و بزرگ منش خود که آثار بزرگی در پیشانی تابناکش ظاهر بود ، مهربانی عمیقی نشان می داد . دو سال بعد بر اثر درگذشت عبد المطلب ، " محمد " از سرپرستی پدر بزرگ نیز محروم شد . نگرانی " عبد المطلب " در واپسین دم زندگی بخاطر فرزند زاده عزیزش محمد بود . به ناچار " محمد " در سن هشت سالگی به خانه عموی خویش ( ابو طالب ) رفت و تحت سرپرستی عمش قرار گرفت . " ابوطالب " پدر " علی " بود . ابو طالب تا آخرین لحظه های عمرش ، یعنی تا چهل و چند سال با نهایت لطف و مهربانی ، از برادرزاده عزیزش پرستاری و حمایت کرد . حتی در سخت ترین و ناگوارترین پیشامدها که همه اشراف قریش و گردنکشان سیه دل ، برای نابودی " محمد " دست در دست یکدیگر نهاده بودند ، جان خود را برای حمایت برادر زاده اش سپر بلا کرد و از هیچ چیز نهراسید و ملامت ملامتگران را ناشنیده گرفت .

 

وقایع سال ششم هجرت

در این سال غزوه ذی قرد وغزوه بنی المصطلق و واقعه صلح حدیبیه

اتفاق افتاد که طبق معاهده با کفار، مسلمانان می‌توانستند سه روز در

سال به مناسک عمره در مکه بپردازند. رسول خدا صلی الله علیه و آله در

این سال توسط سفیران متعدد، نامه‌هایی را برای دعوت به اسلام به سوی

فرمانروایان کشورهای مختلف ارسال نمود:

دحیه بن خلیفه کلبی را نزد قیصر پادشاه روم، عبدالله بن خدافه را...

نزد خسرو پرویز پادشاه ایران و نیز سفیرانی به یمامه ، بحرین ، شام،

مصر ، حبشه، یمن ، اردن و برخی مناطق دیگر فرستاد.

حوادث سال هفتم هجرت

 در این سال، جنگ مهمی با یهودیان منطقه خیبر در گرفت که به غزوه

خیبر معروف است و با رشادت‌های امام علی علیه السلام به پیروزی اسلام و

فتح دژها و قلعه‌های یهودیان منجر شد. جعفر بن ابی طالب نیز در همین

سال از حبشه بازگشت که موجب شادمانی پیامبر گردید .

 در همین سال پیامبر به همراه مسلمین عازم عمره شد که به «عمره

القضا» (عمره قضا) معروف است؛ زیرا این عمره، قضای همان عمره است که

سال قبل در حدیبیه به صلح انجامید.

 سریه‌های زیر در این سال واقع شده است: سریه تربه ، نجد، فدک، سریه

زبیر بن قوام، غالب بن عبدالله، بشیر بن سعد، ابن ابی العوجاء و

عبدالله بن حدرد .

حوادث سال هشتم هجرت

از وقایع این سال، نبرد موته به فرماندهی جعفر بن ابیطالب است و

سریه ذات السلاسل و مهمترین واقعه، فتح مکه و انهدام بت‌خانه‌‌ها است.

تا ماه شوال همین سال سریه های خالد بن سعید به عرنه، هشام بن عاص به

یلمم ، غالب بن عبدالله به سوی بنی محارب ، نمیله بن عبدالله بر سر بنی

ضمره ، خالد بن ولید و غمیصاء نیز واقع شده است.

 پس از فتح مکه، در بازگشت به سوی مدینه، غزوه حنین رخ داد که با

پیروزی مسلمین و به‌دست آوردن غنائم زیاد پایان یافت. سپس رسول خدا

عازم طائف گردید و پس از غزوه طائف برای انجام عمره وارد مکه شد. عتاب

بن اسید را حاکم مکه کرد و معاذ بن جبل را به تعلیم قرآن و احکام اسلام

به مکیان گماشت و آنگاه رهسپار مدینه گردید.

 سریه‌های غالب بن عبدالله کلبی به کدیه و به فدک ، سریه کعب بن

عمیر ، شجاع بن وهب ، قطبه بن عامر و سریه ابو قتاده انصاری در همین

سال واقع شده است.

 در پایان این سال، وفات زینب ،دختر بزرگ رسول خدا، و تولد پسرش

ابراهیم نیز به وقوع پیوست.

 حوادث سال نهم هجرت

از حوادث این سال غزوه مهم تبوک با رومیان است که سی هزار نفر از

مسلمین در آن حضور داشتند که بدون جنگ خاتمه یافت.

 در بازگشت از همین غزوه منافقین تصمیم به قتل پیامبر گرفتند که

نقشه آنان با تدبیر پیامبر خنثی گردید. در این سال، مسجد ضرار (مسجدی

که منافقین به عنوان پایگاه توطئه‌چینی‌های خود بنا کرده بودند) به امر

پیامبر تخریب شد.

 همچنین به امر خداوند، پیامبر اکرم موظف به ابلاغ سوره برائت به

علی علیه السلام شد تا برای حجاج مکه تلاوت کند.

 پس از غزوه تبوک با وجودی که مسلمانان با ارتش روم درگیر نشدند،

سراسر عربستان مرعوب قدرت مسلمین شد. لذا مردم طائف پس از بیست روز

محاصره ، توسط عروه بنی مسعود یکی از رؤسای خود اسلام را پذیرفتند.

 سریه‌های عقیقه بن حصن ، ضحاک بن صفیان ، علقمه بن مجزّز و سریه

امام علی علیه السلام بر سر قبیله طی برای نابود ساختن بت‌خانه‌ی فلس

در این سال واقع شده است.

 حوادث سال دهم هجرت

در این سال، حضرت ابراهیم خلیل الله علیه السلام فرزند 18 ماهه

رسول خدا صلی الله علیه و آله از ماریه قبطیه، از دنیا رفت .

 واقعه مباهله با مسیحیان نجران نیز در همین سال پیش آمد.

مردم همدان، قبیله بزرگ یمن، نیز اسلام را پذیرفتند که زمینه ساز

اصلی پذیرش تدریجی اسلام در یمن گردید.

 همچنین در این سال رسول خدا با اعلام قبلی عازم خانه خدا شد که

جمعیت بسیاری از مسلمانان، اٌن حضرت را همراهی کردند .

 رسول خدا پس از انجام حج، تعلیم آن به‌عنوان مناسک همیشگی حج و

ایراد خطبه‌های متعدد به سوی مدینه رهسپار شد. لیکن در محدوده جهینه در

وادی غدیر خم ، در مقابل همه حاجیان به معرفی حضرت علی علیه السلام به

عنوان جانشین پس از خود پرداخت و مردم را به بیعت با آن حضرت امر کرد.

آیه اکمال دین در همین روز نازل گردید.

 از وقایع این سال، ادعای پیامبری شخصی از یمامه بنام مسیلمه است که

طی نامه‌ای برای رسول خدا، ادعای پیامبری خود را اعلام نمود و حضرت در

پاسخ کوتاه خود، او را مسیلمه کذاب و دروغگو نامید.

سال یازدهم ـ رحلت پیامبر

با گسترش اسلام و احساس خطر رومیان نسبت به سرزمین‌های زیر سلطه

آنها شام «سوریه» و فلسطین،درصدد یورش به مسلمانان بر آمدند. رسول خدا

صلی الله علیه و اله فرمان جهاد عمومی صادر فرمود و دستور داد عموم

مردم به‌خصوص مهاجرین اولیه در لشگر حاضر باشند. سپس فرماندهی لشگر را

به جوانی 20 ساله به‌نام اسامه فرزند زید بن حارثه که در نبرد موته در

جنگ با رومیان شهید شده بود، سپرد.

در این هنگام، پیامبر بیمار شد و گروهی به بهانه‌ی بیماری او، هر

روز حرکت لشگر اسامه را به تاخیر می انداختند تا اینکه پیامبر در حال

بیماری به مسجد آمد و از تاخیر حرکت لشگر با خشم فراوان سخن گفت و

دوباره فرمان حرکت صادر کرد. در بستر بیماری خود می فرمود:

«سپاه اسامه را روانه کنید. خداوند تخلف‌کنندگان از حضور در لشگر

اسامه را لعنت کند.»

 از آنجا که رسول خدا از نقشه‌ها و توطئه‌های منافقین آگاه بود و

آنها را پیش‌بینی می‌نمود، در حالی که از بیماری خود رنج می‌برد به

مسجد آمد و خطاب به مردم فرمود:« ای مردم! آتش فتنه برافروخته شده و

فتنه مانند پاره‌های شب تاریک ظهور کرده است.»

 و همچنین می‌فرمود: «من از میان شما می روم، ولی دو چیز ارزشمند در

میان شما باقی می گذارم: قرآن و عترت. تا وقتی به این دو با هم تمسک

بجویید، هرگز گمراه نمی‌شوید و این دو هرگز از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا

هنگامی که در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.»

وصیت مکتوب

پیامبر اکرم در بستر بیماری فرمود: برای من قلم و دواتی بیاورید تا

برای شما چیزی بنویسم که پس از من گمراه نشوید. لیکن بعضی از اصحاب با

مخالفت خود، مانع مکتوب‌شدن وصیت آن حضرت شدند.

 ابن عباس پس از این واقعه می‌گریست و می‌گفت: «بزرگترین مصیبت برای

اسلام این بود که اختلاف اصحاب، مانع از آن شد که پیامبر وصیت مورد نظر

خود را بنویسد.»

 رحلت

 رسول خدا صلی الله علیه و آله در مدتی که در بستر بیماری بود،

سفارش‌های گوناگونی به مردم و اصحاب، به‌ویژه درباره‌ی دخترش فاطمه

علیهاسلام و موضوع جانشینی امام علی علیه السلام ‌فرمود. تا سرانجام

ظهر روز دو شنبه بیست و هشتم ماه صفر سال یازدهم در حالی که سر مبارکش

بر سینه علی علیه السلام بود از دنیا رفت.

پارچه ای یمانی بر روی پیکر مبارکش کشیدند و چیزی نگذشت که خبر

درگذشت پیامبر در سرتاسر مدینه پیچید .

علی علیه السلام طبق وصیت پیامبر که فرموده بود نزدیک‌ترین کس به

من غسلم دهد، اٌن حضرت را غسل داد و کفن نمود. سپس یاران پیامبر

دسته‌دسته بر پیکر او نماز گزاردند. آن‌گاه در همان حجره‌ای که

در‌گذشته بود به دست امام علی علیه السلام به خاک سپرده شد.

  سفوان ناحیه ای است در منطقه بدر و لذا نام دیگر غزوه بدر می باشد
مدت رسالت و زمامدارى: از  27  رجب سال چهلم عام الفیل  (610  میلادى)، که در سن چهل سالگى به رسالت مبعوث شده بود، تا  28  صفر سال یازدهم هجرى، که رحلت فرمود، به مدت  23  سال عهده‏دار امر رسالت و نبوت بود. آن حضرت علاوه بر رسالت، به مدت ده سال امر زعامت و زمامدارى مسلمانان را پس از مهاجرت به مدینه طیبه بر عهده داشت.
تاریخ و سبب رحلت: دوشنبه  28  صفر، بنا به روایت بیشتر علماى شیعه و دوازدهم ربیع الاول بنا به قول اکثر علماى اهل سنّت، در سال یازدهم هجرى، در سن  63  سالگى، در مدینه بر اثر زهرى که زنى یهودى به نام زینب در جریان نبرد خیبر به آن حضرت خورانیده بود. معروف است که پیامبر اسلام(ص) در بیمارىِ وفاتش مى‏فرمود: این بیمارى از آثار غذاى مسمومى است که آن زن یهودى پس از فتح خیبر براى من آورده بود.

محل دفن: مدینه مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى) در همان خانه‏اى که وفات یافته بود. هم اکنون مرقد مطهر آن حضرت، در مسجد النبى قرار دارد.

همسران:

1. خدیجه بنت خویلد.
2. سوده بنت زمعه.
3. عایشه بنت ابى بکر.
4. امّ شریک بنت دودان.
5. حفصه بنت عمر.
6. ام حبیبه بنت ابى سفیان.
7. امّ سلمه بنت عاتکه.
8. زینب بنت جحش.
9. زینب بنت خزیمه.
10. میمونه بنت حارث.
11. جویریه بنت حارث.
12. صفیّه بنت حىّ بن اخطب.

نخستین زنى که افتخار همسرى پیامبر اکرم(ص) را یافت، خدیجه بنت خویلد بود. حضرت محمّد(ص) پیش از رسیدن به مقام رسالت، در سن  25  سالگى با این بانوى بزرگوار ازدواج نمود. خدیجه کبرى (س) با موقعیت و اموال خویش، خدمات شایانى به پیامبر اکرم(ص) در اظهار رسالتش کرد. این بانوى بزرگ، از افتخارات زنان عالم است و در ردیف بانوان قدسى، همانند مریم و آسیه، قرار دارد. پیامبر اکرم(ص) به احترام خدیجه کبرى (س) تا هنگامى که وى زنده بود، با هیچ زن دیگرى ازدواج نکرد. همو بود که دردها و رنج‏هاى پیامبر(ص) را، که سران شرک و کفر متوجه آن حضرت مى‏کردند، تسلّى داده و او را در رسالت و نبوتش یارى مى‏داد.

خدیجه کبرى(س) به خاطر مقام و منزلتى که در اسلام به دست آورده بود، مورد لطف و عنایت مخصوص پروردگار جهانیان قرار گرفت. به همین جهت روزى جبرئیل امین به محضر پیامبر اکرم(ص) شرفیاب شد و گفت: اى محمد! سلام خدا را به همسرت خدیجه برسان. پیامبر اکرم(ص) به همسرش فرمود: اى خدیجه! جبرئیل امین از جانب خداوند متعال به تو سلام مى‏رساند. خدیجه گفت: «اللّه السّلام و منه السّلام و على جبرئیل السّلام».

حضرت خدیجه (س) در ایام همسرى با پیامبر(ص) از احترام ویژه رسول‏خدا(ص) برخوردار بود و پیامبر(ص) نیز همسرى مهربان و وفادار براى او بود. آن حضرت پس از وفات خدیجه (در رمضان سال دهم بعثت) همواره از او به نیکى یاد مى‏کرد.

از عایشه، سومین همسر رسول خدا(ص)، روایت شده است:

«کانَ رَسُولُ اللّهِ(ص) لایَکادُ یَخْرُجُ مِنَ الْبَیْتِ حَتّى یَذْکُرَ خَدیجَةَ فَیَحْسَنُ الثَّناءِ عَلَیْها، فَذَکَرها یَوْماً مِنَ الْاَیّامِ فَادْرَکَتْنی الْغَیْرةَ، فَقُلْتُ: هَلْ کانَتْ اِلاّ عَجُوزاً وَقَدْ اَبْدَلَکَ اللّهُ خَیْراً مِنْها، فَغَضَبَ حَتّى‏ اهْتَزَّ مَقْدَمُ شَعْرِهِ مِنَ الغَضَبِ‏.

پیامبر اکرم (ص) هیچ‏گاه از خانه بیرون نمى‏رفت مگر این که یادى از خدیجه مى‏کرد و از او به نیکى نام مى‏برد. یک روز که پیامبر اکرم(ص) از خدیجه (س) یاد کرده و خوبى‏هاى او را بیان مى‏کرد، غیرت زنانگى بر من غالب شد و به پیامبر(ص) گفتم: آیا او یک پیرزن بیشتر بود و حال آن که خداوند بهتر از آن (یعنى عایشه) را به تو داده است؟ پیامبر اکرم(ص) از این گفتار من، خشمگین شد، به طورى که موهاى جلوى سرش از شدت خشم به حرکت درآمد.

فرزندان:

الف) پسران:
1. قاسم. او پیش از بعثت پیامبر اکرم(ص) تولد یافت. از این رو پیامبر(ص) را ابوالقاسم نامیدند.
2. عبدالله. این کودک چون پس از بعثت به دنیا آمده بود، وى را «طیّب» و «طاهر» مى‏گفتند.
3. ابراهیم. او در اواخر سال هشتم هجرى متولد شد و در رجب سال دهم هجرى وفات یافت.

عبدالله و قاسم از خدیجه کبرى (س) و ابراهیم از ماریه قبطیه متولد شدند. وهرسه آنان در سنین کودکى از دنیا رفتند.

ب) دختران:
1. زینب (س). 2. رقیه (س). 3. ام کلثوم (س). 4. فاطمه زهرا (س).

دختران پیامبر اسلام (ص) همگى از حضرت خدیجه(س) متولد شدند و تمام فرزندان رسول خدا(ص) جز فاطمه زهرا (س) پیش از رحلت آن حضرت، از دنیا رفته بودند. تنها فرزندى که از آن حضرت در زمان رحلتش باقى مانده بود، فاطمه زهرا(س)، آخرین دختر وى بود. این بانوى مکرّمه، افتخار بانوان عالم، بلکه همه انسان‏ها و مورد تقدیس و تکریم فرشتگان عرشى است. همو است که مادر سبطین و امّ الأئمة المعصومین(ع) است.

گرچه پیامبر اسلام(ص) به تمام خاندان مؤمن خویش علاقه‏مند بود، اما در میان همسرانش بیش از همه، به خدیجه کبرى (س) و در میان فرزندانش بیش از همه، به فاطمه زهرا (س) علاقه‏مند بوده و اظهار محبت و لطف مى‏فرمود.

اصحاب و یاران:

پیامبر اسلام(ص) چه در مکّه معظمه و چه در مدینه، داراى اصحاب و یاران باوفایى بود که برخى از آنان پیش از آن حضرت و برخى دیگر پس از ایشان از دنیا رفتند و تعداد آنان به هزاران نفر مى‏رسد. در این جا به نام برخى از صحابه مشهور آن حضرت اشاره مى‏شود:
1.على بن ابى‏طالب(ع)

2. ابوطالب بن عبد المطلب.
3. حمزة بن عبدالمطلب.
4. جعفربن ابى‏طالب.
5. عباس بن عبدالمطلب.
6. عبداللّه بن عباس.
7. فضل بن عباس.
8. معاذبن جبل.
9. سلمان فارسى.
10. ابوذر غفارى (جندب بن جناده).
11. مقداد بن اسود.
12. بلال حبشى.
13. مصعب بن عمیر.
14. زبیر بن عوام.
15. سعد بن ابى وقاص.
16. ابو دجانه.
17. سهل بن حنیف.
18. سعد بن معاذ.
19. سعد بن عباده.
20. محمد بن مسلمه.
21. زید بن ارقم.
22. ابو ایوب انصارى.
23. جابر بن عبدالله انصارى.
24. حذیفة بن یمان عنسى.
25. خالد بن سعید اموى.
26. خزیمة بن ثابت انصارى.
27. زید بن حارثه.
28. عبدالله بن مسعود.
29. عمار بن یاسر.
30. قیس بن عاصم.
31. مالک بن نویره.
32. ابوبکر بن ابى قحافه.
33. عثمان بن عفان.
34. عبدالله بن رواحه.
35. عمر بن خطّاب.
36. طلحة بن عبیدالله.
. عثمان بن مظعون.
38. ابو موسى اشعرى.
39. عاصم بن ثابت.
40. عبدالرحمن بن عوف.
41. ابوعبیده جراح.
42. ابو سلمه.
43. ارقم بن ابى ارقم.
44. قدامة بن مظعون.
45. عبدالله بن مظعون.
46. عبیدة بن حارث.
47. سعید بن زید.
48. خَبّاب بن اَرَت.
49. بریده اسلمى.
50. عثمان بن حنیف.
51. ابو هیثم تیهان.
52. ابىّ بن کعب.
زمامداران معاصر:

پیامبر اکرم(ص) در عصرى زندگى مى‏کرد که منطقه حجاز به دلیل عدم حاصل‏خیزى و بیابانى بودن زمین و عدم رواج مدنیّت در بین مردم، از چشم‏طمع حکومت‏ها دور مانده و به آن رغبتى نشان نمى‏دادند. به همین دلیل، در آن سرزمین، حکومت مرکزى و مستقلى وجود نداشت و دایره حکومتى، منحصر در قبیله و طایفه بود و نظام ملوک الطوایفى در آن مناطق حکم‏فرما بود، تا این که پیامبر اکرم(ص) به پیامبرى برانگیخته شد و از مکه به مدینه مهاجرت نمود و پایه‏هاى یک حکومت جهانى را در این شهر بنا نهاد؛ اما در اطراف حجاز حکومت‏هاى مستقل و نیمه‏مستقلى وجود داشت و حاکمانى از سلسله‏ها و تیره‏هاى مختلف حکومت مى‏کردند. این حکومت‏ها عبارت بودند از: ایران، روم شرقى، حبشه، یمن، حیره، غسّان، یمامه و مصر.

همه حکومت‏هاى اطراف حجاز، تحت نفوذ سه دولت مرکزى، یعنى امپراتورى بزرگ ایران، امپراتورى عظیم روم شرقى و حبشه بودند. تعداد زمامداران این کشورها، که معاصر با پیامبر اکرم(ص) (632-570  م.) بودند، زیاد است. در این جا تنها نام زمامدارانى را که با پیامبر اسلام(ص) رابطه داشته و یا پیامبر(ص) آنان را به دین مبین اسلام دعوت کرده بود، ذکر مى‏کنیم:
1. هرقل (هراکلیوس) قیصر روم شرقى  (641-610  م.).
2. خسرو پرویز، پادشاه ساسانى ایران. (628-590  م.).
3.باذان بن ساسان، زمامدار یمن و دست نشانده امپراتورى ایران (متوفاى سال  10ق.).
4. مقوقس، حاکم مصر و دست نشانده امپراتورى روم.
5. نجاشى، پادشاه حبشه.
6. حارث بن ابى شمر، حاکم غسّان و دست نشانده امپراتورى روم.
7. هوذة بن على حنفى، حاکم یمامه و دست نشانده امپراتورى روم (متوفاى سال  8ق.).
8. نعمان بن منذر، حاکم حیره و دست نشانده امپراتورى ایران  (602-580م.).

از میان سلاطین و حاکمان فوق، تنها نجاشى، پادشاه حبشه و باذان، حاکم یمن رابطه حسنه با پیامبر اسلام(ص) داشته و از دعوت آن حضرت استقبال کردند و دینش را پذیرفتند. نجاشى با پذیرفتن دو گروه مهاجر مسلمان و پناه دادن آنها در حبشه، و باذان با قطع وابستگى به امپراتورى ایران و جنگیدن با دشمنان اسلام، در سرزمین یمن، خدمت‏هایى به حضرت محمّد(ص) انجام دادند؛ اما زمامداران دیگر یا با پیامبر اکرم(ص) از در دشمنى و جنگ وارد شدند و یا سیاست بى‏طرفانه‏اى را درپیش گرفتند. البته پس از رحلت نبى گرامى اسلام(ص) همه آنان به دست تواناى مسلمانان و زمامداران اسلامى به سزاى اعمالشان رسیدند.



چند کلام زیبا از پیامبر اکرم (ص) :

1- عافیت را برای دیگران بخواه تا نصیب تو شود.

2- از گهواره تا گور دانش بجوئید.

3- خدای را چنان پرستش کن که گوئی او را می بینی  ٬  اگر تو او را نمی بینی او ترا می بیند.

4- یار را به یار توان سنجید.

5- خطرناک ترین دشمن تو نفس تو است که میان دو پهلوی تو است.

6- عادلتر از همه مردم کسی است که آنچه برای خود پسندد برای مردم نیز پسندد و آنچه بر خود روا ندارد بر مردم روا ندارد.

7- شما که می خواهید فرزندانتان در نیکی و محبت با شما بعدالت رفتار کنند در کار بخشش به آنها به عدالت رفتار کنید.

8- کار خدا را عزیز دار تا خدایت تو را عزیز کند.

9- ببخش و تنگ مگیر که بر تو تنگ گیرند.

10- پر اجر ترین عبادت ها آن است که نهان تر باشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد